جدول جو
جدول جو

معنی گوره درق - جستجوی لغت در جدول جو

گوره درق
(رِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 167 تن. آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ / شِ)
دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 16هزارگزی شمال خاوری مرند و 7هزارگزی شوسۀ بنات به مرند. جلگه و سردسیر و سکنه آن 468 تن است. آب آن از چشمه و محص-ول آن غ-لات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ رَ)
دهی است از دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز که در 35 هزارگزی جنوب باختری خداآفرین و 31 هزارگزی شوسۀ اهر کلیبر واقع است. کوهستانی و معتدل است. 60تن سکنه دارد. از رود خانه محلی مشروب میشود. از محصولاتش غلات و چوبهای جنگلی است. مردمش بزراعت و گله داری اشتغال دارند. راهش مالرو است. در دو محل بفاصله 500 گز بنام چوبه درق پائین مشهور است. چوبه درق پائین 6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُ قَ عَ)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 299 تن. آب آن از رود آجرلو و چشمه. محصول آن غلات، نخود، بزرک و بادام. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ را)
دهی کوچکی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنۀ آن 50 تن. آب آن از چشمه و رود خانه سقز. محصول آن غلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی از دهستان بیلوار که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 520 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ)
دردی که جای آن و حد آن معلوم صاحب درد نباشد و نتواند از آن عبارت کرد. درد گنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دردی نه سخت لیکن ممتد. دردی کم و دائم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رِ بَ)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. دارای 168 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و دارای مزارع هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُو رَ دَ رَ)
دهی است از دهستان آلوت بخش بانۀشهرستان سقز واقع در 24000 گزی باختر بانه و 8000 گزی مرز ایران و عراق. کوهستانی و سردسیر و دارای 55 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه گوره دار است. محصولات جنگلی و مختصر غلات دارد. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ دَرْ)
دهی جزء دهستان دیزمارخاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 44 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 38 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 129 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و جنگل. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری بخش و 9 هزارگزی شوسۀ میانه و تبریز. هوای آن معتدل، دارای 906 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ خَ)
همان گورخر که گذشت. (آنندراج). گور: و گوره خر از پیش او بگریخت، روی در بیابان نهاد. (سندبادنامه ص 137). رجوع به گور و گورخر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ صَ)
یا قورم دیلق. دهی است از دهستان چهاردانگۀ بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 13 هزارگزی شمال هوارند و 29 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 109 تن است. آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و گردو و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوره خر
تصویر گوره خر
گورخر: چون نزدیک گوره خر آمد خر گوری دید سپید بر مثال نقره
فرهنگ لغت هوشیار